گورنگی که تاکنون برای فیلمها و سریالهای متعددی موسیقی
ساخته، میگوید: طرف صداگذار است و در کلاسهای فلان دانشگاه به دانشجویان موسیقی
فیلم درس میدهد یا تدوینگر است و در دانشگاه موسیقی فیلم درس میدهد!
به گزارش خبرنگار
ایلنا، یکی از بخشهای مهم در سینما، تلویزیون و تئاتر مقوله موسیقی است و موسیقی
متن اگر در بافت قصه جای گیرد، در پیشبرد درام موثر خواهد بود و بار احساسی فیلم
یا سریال را به دوش خواهد کشید. در غیر اینصورت به مولفهای خنثی و بیاثر و
غیرموثر و گاه مزاحم تبدیل خواهد شد.
در سالهای اخیر
آهنگسازان بسیاری طی همکاری با فیلمسازان و تهیهکنندگان عرصه سینما و تلویزیون به
تولید و ارائه موسیقی متن پرداختهاند اما با این حال در میان انبوه آثار تولید
شده طی سالهای اخیر تنها برخی ماندگار شدهاند و به صورت مستقل به سمع مخاطبان
رسیدهاند. محمدمهدی گورنگی که ساخت موسیقی فیلم را از دوران دانشجویی با آثار
کوتاه شروع کرده، علاوه بر فعالیتهای پژوهشی و آموزشی و تولید چند آلبوم، از دهه
هفتاد تاکنون برای بیش از 15 فیلم سینمایی، حدود پنجاه تله فیلم و بیش از چهل
سریال تلویزیونی و چند انیمیشن و فیلم کوتاه و نیمهبلند موسیقی متن ساخته است.
همیشه و کم و بیش میان آهنگسازان
و فیلمسازان شکاف و فاصلهای وجود داشته و نتیجه این اتفاق این است که کمتر اثری
را میتوان یافت که بهصورت مستقل در قالب آلبوم (فیزیکی یا حتی مجازی) نظر
مخاطبان موسیقی و سینما را جلب کند. دلیل این اتفاق و کاستی چیست؟
فکر میکنم یکی از
مشکلات عمده ما (نه فقط در تعامل آهنگساز با فیلمساز و برخوردمان با یکدیگر، بلکه
گستردهتر از آن) عدم آموزش است. اگر به صورت کلی بنگریم، خواهیم دید که مردم ما
از موسیقی چیزی نمیدانند و تنها قشر خاصی از آن مطلعند که آنها نیز اغلب به صورت
اتفاقی، مثلا توسط ارتباطهای خانوادگی و روابط فامیلی وارد عرصه موسیقی شدهاند و
مطالعه کردهاند و زبان آن را آموختهاند. متاسفانه آموزش برای عموم وجود ندارد و
زمانی که این کاستی وجود دارد نسبت به یکدیگر بیگانه خواهیم شد. درباره مقوله
آهنگسازی و ساخت موسیقی متن نیز این بیگانگی وجود دارد و مثلا کارگردان فلان فیلم
یا سریال نمیداند چه میخواهد!
یعنی در دانشگاههای هنر و در
بخش موسیقی و سینما و گرایشهای زیرمجموعه آنها نیز شاخهای با عنوان و محتوای
ساخت موسیقی متن فیلم وجود ندارد؟
دانشجویان سینما
در بخش کارگردانی دو واحد موسیقی فیلم دارند که بسیار کم و ناکافی است. شما تصور
کنید شخصی که قرار است به عنوان کارشناس و کارگردان از دانشگاه فارغالتحصیل شود
تنها دو واحد درسی در رابطه با موسیقی فیلم را به صورت گذرا پاس میکند. این در حالی
است که تدوینگران در این زمینه وضعیت نسبتا بهتری دارند و چهار واحد میگذرانند و
دو درس دارند. البته همین دو واحد موسیقی نیز آنطور که باید مورد توجه نیست. برخی
استادان دعوت دانشگاهها را برای تدریس نمیپذیرند یا متاسفانه برخی از دانشگاههای
ما اصلا برای واحدهای مذکور موزیسین دعوت نمیکنند.
پس بهطور معمول کلاسهای مربوط
به موسیقی فیلم توسط چه کسانی اداره میشود؟
مثلا طرف صداگذار
است و در کلاسهای فلان دانشگاه به دانشجویان موسیقی فیلم درس میدهد یا تدوینگر
است و در دانشگاه موسیقی فیلم درس میدهد! من این اتفاق را خودم به چشم دیدهام و
پرسیدهام این شخص مگر استاد تدوین نیست پس چرا موسیقی فیلم درس میدهد؟! در پاسخم
گفتهاند از ایشان پرسیدهایم میتوانی موسیقی فیلم درس بدهی و او نیز پاسخ مثبت
داده و گفته بله میتوانم! چنین اتفاقاتی بسیار ناخوشایند است. اینگونه است که میبینیم
کارگردان زبان موسیقی را نمیداند و این ندانستن و عدم اشراف، به شخص خودش، تیم
همراه و البته اثر لطمه بزرگی وارد خواهد کرد.
عدم اشراف و عدم شناخت زبان
موسیقی توسط کارگردان در مواجهه با آهنگساز چگونه بروز میکند؟
مثلا اینکه
کارگردان کنار آهنگساز مینشیند و به او میگوید من برای این سکانس نوعی موسیقی
شاد میخواهم که در آن غمی نهفته باشد و تردیدی همراه با کنایههای طنزآمیز نیز
در آن احساس شود. آهنگساز هرچند هم کاربلد چگونه باید متوجه منظور کارگردان شود؟
از سویی دیگر کارگردانهایی را میبینیم که تحصیلکرده کشورهای دیگر هستند. یکی از
همین کارگردانها درباره شیوه و نحوه آموزش موسیقی به فیلمسازان میگفت ما هر ترم
دو واحد اجباری پیانو داشتهایم. همان کارگردان خودش پیانیست خوبی است و پشت پیانو
نشست و برایم جز زد و اتفاقا چقدر هم زیبا نواخت. چنین کارگردانی زبان موسیقی را
میفهمد و میداند چه میخواهد. همان کارگردان به من گفت برای تیتراژ اول اثرم میخواهم
پیتزیکاتوهای ویلونسل در مینور شروع شود. طی چنین اتفاقی تکلیف آهنگساز مشخص است
و میداند کارگردان چه میخواهد و هر دو زبان یکدیگر را میفهمند.
در این تعامل دو سویه موسیقیدانان
و آهنگسازان تا چه حد باید سینما و عناصر و مولفههای آن را بشناسد؟
همانطور که
کاستیها و اشکالات موجود در بخش فیلمسازی را مطرح میکنیم و باید بخش موسیقی و
آهنگسازی و کاستیها آن نیز بپردازیم. قطعا موزیسینها نیز باید سینما را بشناسند.
ما دچار این معضل نیز هستیم که هر آهنگسازی گمان میکند میتواند موسیقی فیلم
بسازد، بدون آنکه درام، اِلِمانهای تصویر و دکوپاژ و دیگر مقولات مهم، حتی
اصطلاحات سینما را بشناسد.
شاید عدم اشراف آهنگسازان
نسبت به سینما و تصویر خطرناکتر و آسیبزنندهتر از این کاستی در میان فیلمسازان
است. شما چقدر با چنین معضلاتی مواجه بودهاید و با چه تمهیداتی آنها را حل کردهاید؟
اگر قبلا با آن
کارگردان کار کرده باشم قاعدتا او را میشناسم. اما طی تجربیاتی که کسب کردهام،
اگر به عنوان تجربه اول با کارگردانی همکاری کنم معمولا در ابتدای تعاملم با او و
در همان دیالوگهای اولیه که میان ما شکل میگیرد متوجه میشوم که آیا میداند چه
میخواهد یا از موسیقی سر رشتهای هرچند اندک دارد یا خیر.
و اگر آن کارگردان از موسیقی سر
رشته نداشت چگونه با او همکاری میکنید؟
در این صورت از او
میخواهم دخالت نکند و اگر سراغ من آمده کار را به خودم بسپرد و پس از آنکه تم کار
پیدا شد و موسیقی نوشته و آماده و ارائه شد آنوقت کنارم بنشیند و اگر نظری دارد
بگوید و از همان ابتدا مرا منحرف نکند. به هرحال دیالوگهای اولیه سطح شناخت
کارگردان از مقوله موسیقی را مشخص کند.
اینکه در سینما و تلویزیون ارائه
نظر آخر و نهایی به عهده کارگردان است خللی در کار شما ایجاد نمیکند؟
درکل موسیقی فیلم
کاری است که باید تحت نظر کارگردان پیش برود و شکل گیرد و به سرانجام برسد. یعنی
نمیتوان گفت چون من متخصص موسیقی و آهنگساز هستم پس شما به عنوان کارگردان گوشهای
بنشین و نظر نده و صحبتی نکن. خیر این رویه غلط است. اگر کارگردان سر رشتهای از
موسیقی ندارد نیز باید در نهایت راضی باشد؛ زیرا او نسبت به اثری که میخواهد
بسازد اشراف کامل دارد. به هر حال آهنگساز نیز مانند گریمور، تدوینگر و صداگذار بخشی
از اثر است و هرچقدر هم در کارش صاحبنظر باشد زمانی که به پروژهای سینمای و
تلویزیونی میپیوندد، جزیی از گروه سازنده است.
تفاوتهای سینما و
تلویزیون در زمینه آهنگسازی چیست؟
تفاوت عمده موسیقی
فیلم و سریال این است که موسیقی فیلم برای زمان محدودتری ساخته میشود، اما موسیقی
سریال برای زمان بیشتر و طولانیتری ساخته خواهد شد. در فیلم آهنگساز باید برای تک
تک سکانسهایی که به موسیقی نیاز دارند سینک دقیق بزند و حتی به صورت فریم به فریم
این کار را انجام دهد تا در نهایت موسیقی آن صحنه و سکانس ساخته شود. اما در موسیقی
سریال اینگونه نیست زیرا آهنگساز نمیتواند برای همه صحنهها و سکانسها موسیقی
بسازد. بنابراین ممکن است برخی صحنههای اصلی که نیاز به سینک دقیق دارند را درنظر
بگیرد و آنها را بسازد و بعد چند قطعه موسیقی از هر حس داشته باشد و آنها را با
سکانسهای مختلف اثر کوتاه و بلند و اندازه کند. بهطور مثال او باید ده قطعه
عاشقانه، ده قطعه اضطرابزا و هیجانانگیز و قطعاتی دیگر با حسهای مختلف ساخته
باشد و سپس بر اساس قسمتها و سکانسهای مختلف که به او ارائه میشود، آن قطعات را
انتخاب کند و در همین راستا، اگر کوتاه باشند بر آنها بیفزاید و در صورت بلند
بودن، آنها را کات بزند.
در حال حاضر در زمینه تدریس و
تولید و اجرا چه فعالیتهایی دارید؟
مدتهاست در زمینه
آموزش فعال هستم. از سال ۱۳۸۴ در دانشگاه به دانشجویان موسیقی و رشتههای
کارگردانی، انیمیشن، تدوین، موسیقی فیلم درس میدهم و به جز این، طی این سالها
دروسی چون مبانی موسیقی، فرم و سولفژ را آموزش دادهام و این روند همچنان ادامه
دارد. یک مرکز موسیقی نیز هست که برای آن تلاش بسیاری کردهام. این مرکز دپارتمان
موسیقی مجتمع آموزشی مهرتابان است. با وجود این دپارتمان برای اولین بار است که در
ایران مدرسهای را داریم که طی آن موسیقی بر اساس کارنامه است و بچهها از پیش
دبستانی تا دبیرستان موسیقی را به عنوان درسی اصلی در کنار دیگر دروسشان دارند.
با توجه به قوانین موجود در
زمینه موسیقی و دشواری ثبت و تاسیس چنین اماکنی چگونه موفق شدید دپارتمان موسیقی
را به سرانجام برسانید؟
دپارتمان مذکور یک
مرکز بینالمللی است و اگر فقط در حیطه اختیارات آموزش و پرورش بود مسلما به نتیجه
نمیرسید. وجود این مرکز اتفاق بسیار خوبی است و کاش بازهم چنین اتفاقاتی رخ دهد.
یعنی اگر ما در مدارسمان آموزش داشته باشیم، ذائقه و سیلقهها تغییر میکند و مردم
ما نسبت به هنر خودشان بیگانه نخواهند بود و هر چیزی را به عنوان موسیقی و غذای
روح نمیپذیرند و هر جنس بنجل فرهنگی را مطرح نمیکنند. در صورت بروز چنین
اتفاقاتی، مثلا اگر با شخصی درباره موسیقی ایرانی و دستگاه شور صحبت کنیم او
تصور نمیکند که درباره نوعی غذا حرف میزنیم.